صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل ریحانه ها آیت الله سیستانی | ||
|
تازه با هم رفیق شده بودیم، خیلی با محبت و بی غل غش بود. با اینکه از حجابش خوشم میومد،اما تنبلی میکردم چادر روی سرم باشه. یه روز که برای درس خوندن اومده بود خونه ما ، همراه خودش چندتاشکلات با بسته بندی های زیبا هم آورده بود. دوتا از اون هارو به من داد.خودش هم یکی از شکلات ها رو باز کرد و گذاشت وسط بشقاب . چند لحظه ای ازدرس خواندنمان نگذشته بود
که دوتا مگس مزاحم سر و کله شان پیداشد و یک راست رفتند سراغ شکلاتی که بدون بسته بندی بود.
من تلاش کردم مگس ها را فراری بدهم ولی کوثرخیلی آرام گفت : " تقصیر خودشه .تا خودش رو نپوشاند ،مگس ها رهایش نمیکنند." فهمیدم که میخواهد غیر مستقیم به من درس حجاب بدهد وبگوید : مگس ها کاری ندارند که تو به خاطر تنبلی حجاب نداری ...
آنها کارشان مزاحمت است و فقط به ظاهر نگاه می کنند؛
پس من و تو باید خیلی به حجاب ظاهرمان برسیم."
مهرش بیشتر از قبل در دلم افتاده،تا به حال نهی از منکر به این قشنگی ندیده بودم.
نظرات شما عزیزان:
سلام مطالبی قشنگی نوشتی
برچسبها: حجاب, [ یک شنبه 16 مهر 1391
] [ 2:11 بعد از ظهر ] [ منتظر ] |
|